اگر …نبود، زندگی چیزی کم داشت.
اگر این جهان مثل تابلوی سیاه و سفید باشد، این فرزانگان، رنگ و روی این تابلو هستند.
زیاد پیش آمده که فکر کنم چه خوب که مولانا هست، چه خوب که شجریان هست، چه خوب که حلاج هست، عطار هست، حافظ هست، شمس هست، موتزارت هست و… . وقتی به اینها نگاه می کنم دلم گرم میشه.
مطمئنم اگر نبودند، زندگی خیلی کم داشت.
این ها مایه عظمت و شکوه این جهان هستند.
اگر این جهان مثل تابلوی سیاه و سفید باشد، این فرزانگان، رنگ و روی این تابلو هستند.
آن ها مثل حلقه های سلسله هستند، انگار همه یک سرود سر داده اند و آن سرود زندگی است.
امروزه زندگی پر از هیاهو و شلوغی است و یافتن راه رستگاری و آرامش، ایمان و عشق از فرهنگ می گذرد و فرزانگان و بزرگان فرهنگ و ادب و شعر و موسیقی و هنر، معنای زندگی و بالندگی را نشانمان می دهند. البته به این شرط که فقط شنونده و خواننده نباشیم. سره را از ناسره تشخیص دهیم. دل بدهیم ، محرم شویم و جانمان را با عشق و شادی روشن و شکوفا کنیم.
خوان همین فرهیختگان ما را بس است برای فرار از مرداب گونه زیستن و میان مایگی.
چه خوش است گشادگی خاطر و شورانگیزی زندگی و تفرج در باغ اندیشه ورزان.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.