تنهاتر از یک برگ
سفر زندگی، سفری است در تنهایی.
هیچ کس قادر نیست همراهتان بیاید تا انتها.
هر کس سفر خودش را دارد.
سکوتی ژرف می طلبد و عمیق.
تنهایی، افسرده نمی کند بلکه سرور را به ارمغان می آورد.
تنهایی، رخوت و سستی نیست، رقص زندگی در تنهایی می آید.
تنهایی، گل نیلوفری است که می شکفد.
هرگز از تنها بودن، احساس اندوه و غم نداشته باشید، بسیاری از لحظات زیبا و واقعی زندگی ما در تنهایی رقم خورده است.
وقتی که در خانه احساس پادشاهی می کنیم. هر آن چه دلمان می خواهد انجام می دهیم و بدون توضیح دادن برای دیگری، لحظات خود را سپری می کنیم، آن جا ارزش تنهایی نمایان می شود.
وقتی زیر دوش می زنیم زیر آواز و هر آهنگی دلمان می خواهد را می خوانیم و جلوی آینه با هر وزن و حجمی آن طور که دلمان می خواهد می رقصیم و قر می دهیم بدون قضاوت، آن جا خودمان هستیم.
باور کنید در این تنهایی هاست که اختراعات و اکتشافات عظیم بشری رخ داده است؛ چون خلاقیت در این لحظات به اوج میرسد.
یاد تصویری از مریم میرزاخانی افتادم که وسط اتاق روی زمین نشسته و انبوهی برگه کاغذ جلویش پهن شده و او دارد در تنهایی به حل مسائل ریاضی می اندیشد. و نتیجه اش می شود جایزه فیلدز برای او.
اکهارت توله وقتی دچار یاس و سرخوردگی شده بود، دو سال در پارک های خلوت قدم می زد و می اندیشید تا به نتیجه لازم برای مفهوم زندگی رسید.
هنری دیوید سرو هم دو سال در جنگل تنها زیست تا به خویشتن خویش رسید و کتاب والدن را نوشت.
یاد اوباما افتادم . همسر او در کتاب «شدن» می گوید باراک اوباما هنگامی که با همسرش ازدواج کرد، بعد از مدت کوتاهی فهمید برای نوشتن کتابش تنهایی را باید ایجاد کند و سفری به اندونزی کرد و در جزایر بالی چندین ماه تنها بود تا توانست اثر خود را خلق کند.
این نمونه هایی که به خاطرم آمد، نشان می دهد که تنهایی می تواند سازنده، مفید و تاثیرگذار باشد.
ویرجینیا ولف معتقد است علت اصلی که تعداد زنان نویسنده نسبت به مردان کمتر است، آن است که زنان تنهایی کمتری را تجربه می کنند.
این حرف ها به معنای فرار از اجتماع و دور شدن تمام و کمال از دیگران نیست؛ بلکه به معنای اختصاص دادن زمانی برای پرورش دادن ایده ها و شکل دادن به تخیل و احساسات است.
پس علاوه بر زندگی اجتماعی باید وقت کافی را به تنهایی اختصاص داد تا از آرامش لازم بهره مند شد. می توانید به جای آدمها، درختان و گیاهان و طبیعت را در این لحظات در کنار داشت. موجوداتی بدون قضاوت و آرامش بخش. فقط گیاهان قادرند شما را به خود واقعی آنان نزدیک کنند؛ چون قضاوت نمی کنند و برچسب ندارند. اما حیوانات مثل انسان ها البته در حد کمتری شما را از خودتان دور می کنند. چون رفتار آن ها قابل آنالیز و بررسی است. مثلا رفتار گربه ها و سگ ها و لاک پشت و پرنده و چرنده همه هر چند جالب و جذاب است، اما خلاقیت را از شما می گیرند؛ زیرا مانع از تحقق خود شما می شوند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.