جام لطیف
«جامی ست که عقل آفرین میزندش/ صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف/ میسازد و باز بر زمین میزندش» (خیام)
چرا خیام، صفت « لطیف » را برای انسان به کار برده است؟
واژگان «لطیف و لطافت» در هر جایی و با هر موصوفی، معنای دیگری به خود می گیرند.
«جام لطیف» علاوه بر ترکیب زیبای انسان« احسن التقویم»، بر صفات نیکویی در انسان اشارت دارد که برخی از فرهیختگان، از آن بهره مندند.
نمونه بارز آن مولاناست که از لطافت عشق، جانش نازک و لطیف گشته است. او خود را چنین توصیف می کند:
سخت نازک گشت جانم از لطافت های عشق
دل نخواهم جان نخواهم، آنِ من کو؟ آنِ من
مراد «جان صفت بودن» است. دلی که جرم نگرفته باشد. احساسات شاعرانه داشتن. سخنان لطیف و نرم بر زبان داشتن، شاعرانگی،
مولانا از آن جام های لطیف بود که کس را نمی آزرد. با کل جهان در صلح بود. با هر دین و مذهب و فرقه ای در صلح و مهربانی بود. پسرش بهائ ولد درباره او می گوید:
اهل هر مذهبی بر او صادق
قوم هر ملتی بر او عاشق
کرده او را مسیحیان محمود
دیده او را جهود خوب چو عود
عیسوی گفته اوست عیسی ما
موسوی گفته اوست موسی ما (ولدنامه 121)
ببینید مولانا سراسر لطف است و مهر. در زندگی نامه های تاریخی که به مولانا پرداخته اند، شواهد فراوانی برای وجود نازنین و لطیف او دیده می شود:
مولانا وقتی سگی خفته بر باریکه راهی دید، به نهیب نرماندش و همچنان ایستاد تا سگ خود بیدار شود و آنگاه بگذرد. نیز روزی عازم چشمه آب گرم بود، اما پیش از او گروهی از جذامیان خلوت را مغتنم شمرده به درون آب رفته بودند. یاران جهت خدمت به شیخ خود آنان را به خروج از آب امر کردند و مولانا از این عمل رنجیده خاطر شد و بر آنان بانگ همی آورد که رهایشان کنید! و خود در دم جامه برکند و درون آب رفت و برای دلجوییشان آبها را از زیر بغل آنها مشت مشت بر میداشت و به سر و روی خود میریخت و آنان را دلداری میداد! (به رساله سهپسالار، ص ۸۲ و ۸۳ ).
در جایی دیگر آمده است که : روزی حضرت خداوندگار در سماع گرم شده بود و در حالتی عجب حرکت میفرمود. مستی از گوشهای درآمد و به سماعِ مستانه مشغول شده و هر نوبت خود را به خداوندگار میرسانید و از آن حالتِ شریف باز میآورد. جمعی از اصحاب او را به الزام دور کردند و چون به عربده آغاز کرد برنجانیدند. حضرت خداوندگار از آن جمع برنجید و فرمود: شراب او خورده است، بدمستی شما میکنید؟! (رساله فریدون سپهساار، ص ۱۰۷).
مولانا عاشقی سبک روح بود
لطیف مانند برگی بر روی آب.
لطیف مانند پرتوهای نور خورشید که از لای ابرها بیرون می دوند
لطیف مانند رایحه گل محمدی
لطیف مانند نسیم بهاری
لطیف مانند فرشتگان آسمان
لطیف مانند پرندگان نغمه خوان
لطیف مانند رقص عاشقانه
لطیف مانند شکوفه ها
مولانا طبع لطیفی داشت که به سوی معنویت و عبادت کشیده شد و سرور قلبی ارمفان طبع او بود.
پس مراد از « جامِ لطیف»، هر انسان نازنینی است که سبک روح و سبک بار زندگی می کند و عاشقانه تمام عالم را مکانی برای عشق ورزی می داند.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.