دیو آز
از دیو و دد ملولم و انسان آرزوست...
دیوها، در اساطیر ایران، همان موجودات پلیدی هستند که انسان ها را گمراه می کنند و در شاهنامه این دیوها به شکلی نمادین، نماینده صفات نکوهیده انسانی شدند.
در مزدیسنا، دیوی است به نام آز که هر چه ببلعد، سیر نشود هر چند همه دنیارا به او بدهند.
فردوسی این دیو را بسیار خطرناک معرفی می کند و می گوید اگر رستم اسیر دیو آز نشده بود، فرزند خود را می شناخت. حرص نام آوری و شهرت و نام و ننگ چشمهای رستم را کور کرده بود:
نداند همی مردم از رنج و آز/ یکی دشمنی را ز فرزند باز
این دیوها در درون ما حکمرانی می کنند و حتی رستم ها هم از آن ها در امان نیستد.
در اوستا آمده است که دیو آز همه چیز اطراف خود را میبلعد و وقتی چیز دیگری پیدا نکرد، شروع به خوردن خود میکند.
حضرت علی نیز میفرماید: «چهبسا حریصی که آزمندی او را از پای در آورد.»
دیو حرص و آز مانند اعتیاد فرد را درگیر می کند. فرد معتاد، مدام و بی وقفه باید دریافت کند، فرد حریص و آزمند هم از هیچ دریافتی راضی نمی شود.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.