میوه هر شاخ و شجر، هست گوای دل او
مولانا می گوید: «میوهٔ هر شاخ و شجر هست گوای دل او» نتیجه آن چه در دل ما می گذرد، رفتار بیرونی ماست.
با هر کس که ادعایی دارد، بحث نکنید. فقط به رفتار او بنگرید، همه چیز نمایان می شود.
مولانا در شعر« ای قوم به حج رفته»
از حاجیان می پرسد که دستاوردتان از حج چیست؟
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
معشوق همین جاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
گر صورت بیصورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدید
یک گوهر جان کو اگر از بحر خدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
مولانا به حاجی بودن آنان کاری ندارد، فقط می خواهد بداند که اگر در باغ الهی تفرج کرده اند، دسته گل خوشبوشان کو؟ آیا وجودشان بوی گل می دهد یا بوی تعفن؟
و اگر در دریای الهی شنا کرده اند، چه مرواریدی صید کرده اند؟
آیا رفتارشان، خداگونه است یا شیطانی؟ منبع تغذیه هر کس، به او شکلی دیگر می بخشد.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.