عادت
مغز ما عادت کردن را دوست دارد. چون با عادت ها، کارها روان تر و راحت تر انجام می شوند.
در یکی از کلاس ها از زندگی تر و تازه و بدون عادت می گفتم و اینکه سهراب سپهری می سراید که :« غبار عادت پیوسته در مسیر تماشاست. »
می گفتم که عادات مانعِ بودن و دیدن ما می شوند.
در این میان، یکی از دانشجوها سوال کرد که آیا هرگز نباید عادت کرد، پرسش و تذکر به جای او باعث شد، من به ابعاد دیگری از رفتارها و تاثیر آن بر زندگی بیندیشم. پاسخ من این بود که برخی عادت ها را باید ساخت و نگه داشت تا زندگی ما به شکلی خوب پیش برود مانند عادت خوب نخ دندان و مسواک زدن و سحرخیزی و … و نیز ترک عادات ِ بدی چون سیگار کشیدن، هله هوله خوردن، وقت گذرانی بیش از حد در فضای مجازی. ناخن جویدن.
بی عادت بودن مطلق، چالش های جدی را به ما وارد می کند. بی برنامگی و بدون عادت بودن مطلق ، از کیفیت زندگی می کاهد. تغییرات کوچک محصول عادت های جالب در زندگی است. اشکالی ندارد که عادت های اولیه، تقلیدی باشد از بزرگان و افرادی که زندگی زیبا و درخوری دارند .
گاهی هم بر اساس « ادب از که آموختی از بی ادبان » می خواهیم عادت بدی را از زندگی خود حذف کنیم.
این پاسخ من فقط نظر شخصی خودم بود بدون مطالعه خاصی در این باره.
با این سوال به صرافت افتادم در این باره کتاب تخصصی تری بخوانم، به نظرم کتاب «خرده عادت ها» در این باره جالبه.
کتاب خیلی خوبی در این باره مطالعه کردم به نام « خرده عادت ها» از « جیمز کلییر». این کتاب از عادت های کوچکی صحبت می کند که بسیار تاثیرگذار در شخصیت ما هستند.
چیزی که در این کتاب برای من جالب است، توجه نویسنده بر عادت های مثبت است برای نتیجه نهایی رفتار مطلوب. و این نکته که برای تغییر زندگی و تحول شخصی نیازی به گام های بزرگ نیست. عادت های کوچک می توانند به تحولات عظیم منجر شوند.
مغز ما عادت کردن را دوست دارد. چون با عادت ها، کارها روان تر و راحت تر انجام می شوند. حالا ما برای این که اسیر و گرفتار مغز نشویم، نباید اجازه بدهیم که او سیستم عادت سازی را به تمام زندگی ما جاری کند. تنها برخی عادت ها را که به بهزیستی ما کمک می کند، می پذیریم و بس.
از آن جا که عادت باعث می شود انرژی ما ذخیره شود و بیهوده برای یک کار معمولی وقت و انرژی را صرف نکنیم پس عادات خوب را باید به دست بیاوریم.
حالا سوال این است که چطور عادات خوب بسازیم یا عادات بد را از ذهن خود حذف کنیم.
نویسنده مسیر تغییر و ایجاد عادت ها را مسیری طولانی و کند می داند مثل کاشتن گیاه و گذشت زمان برای به بار نشستن گیاه.
خلاصه این کتاب رو اینجا میگم:
در ابتدا بر عادت های کوچک تمرکز کنید؛ چون عادت های کوچک، جزئی از یک سیستم بزرگ می باشند. در ابتدا شاید این عادات خیلی مهم نباشند؛ اما در واقع، همین عادات ، باعث نتایج بزرگی می شوند؛ چون قدرت دارند.
در ابتدا اگر یک شب مسواک نزنید، اتفاق خاصی نمی افتد، اما اگر زیاد این کار را انجام دهید، عادت مخربی را در خود ایجاد کرده و نتایج وحشتناکی را دربر خواهد داشت.
اما باید برای عادات جدید، وقت گذاشت؛ چون ساختن و تغییر عادات، نیاز به تکرار دارد. باید یک رفتار آن قدر تکرار شود تا در ما نهادینه گردد. عادت رفتاری است که به حدی تکرار شده که فرد آن را به شکلی ناآگاه و فقط به شکل خودکار در طول روز انجام می دهد.، چهار مرحله طی می شود. در این چرخه، یک عادت شکل می گیرد:
اول: نشانه که آغاز یک تغییر احتمالی در عادت هاست.
دوم: اشتیاق به انجام یک کار
سوم: پاسخی که فرد به محرک می دهد با توجه به میزان اشتیاقش.
پاداش: میل درونی فرد برآورده می شود و رفتاری در او تقویت می شود.
خرده عادت ها را دست کم نگیرید، چون در کیفیت زندگی ما نقش مهمی دارد و زندگی ما را هدایت می کند.
اگر با عادت کردن بتوانید زندگی خود را ساده سازی کنید، فرصت برای خلاقیت فراهم می شود.
برای ایجاد عادات نیک، در ابتدا اقدامات دو دقیقه ای انجام دهید.
سعی کنید محرک و نشانه عادات بد را از پیش خود دور کنید.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.