دلا نزد کسی بنشین …
مولانا می گوید:
دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به نزد آن درختی رو که او گلهای تر دارد
در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران
به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
نه هر کلکی شکر دارد نه هر زیری زبر دارد
نه هر چشمی نظر دارد، نه هر بحری گهر دارد…
این غزل از کلیدی ترین و حکیمانه ترین غزل های مولاناست که رونده راه حق باید از آن آگاه باشد.
همنشین خیلی در زندگی ما تاثیر دارد.
همنشین فهمیده و آگاه، توجه ما را به چیزهای متعالی می کشاند.و همنشینی که در ذهنش چیزی جز مادیات نباشد، خوشنودی و غمش فقط برای این امور باشد. از او آبی گرم نمی شود.
همه حرف می زنند، ولی فقط تنها عده کمی به حقیقت رسیده اند. همنشین بی روح و بی مایه، تازگی و سرزندگی روح ما را از ما می رباید و ما را گرفتار چیزهای بی ارزش می کند. و از نردبان سقوط می کنیم.
باید با آدم های بزرگ نشست و رفتار آن ها را دید و درک کرد.
خاک پاکان لیسی و دیوارشان
بهتر از عام و رَز و گلزارشان
بنده ی یک مرد روشندل شوی
به که بر فرق سر شاهان روی (مولانا)
مولانا در این دو بیت از همنشین نازنین یاد می کند.
بعضی افراد از شکر بی بهر ه اند. وقتی با کسی اختلاف پیدا می کنند، چشمشان را روی همه خوبی های گذشته می بندند و دهانشان را باز می کنند و تمام عقده های درونی خود را بر سر آن فرد خالی می کنند و شیشه وجود او را می شکنند.
سخنانی نه درخور بر زبان می آورند و فراموش می کنند که این دوست و هم صحبت، هر چند اینک خطاهایی مرتکب شده است و ضعف هایی دارد، زمانی با او مهری داشته و مهربانی هایی در حق او کرده که به خاطر همان هاست که باید حرمت او را حفظ کرد.
این افراد تلخ سخن، نمی دانند که عذرخواهی بعداز این سخنان مانند آن می ماند که در دیوار میخی بکوبی و بعد میخ را بیرون بکشی. جای آن باقی می ماند.
درد این سخنان تا همیشه می ماند. هر چند شیرین ترین سخن ها بعد آن گفته شود، در پس ذهن می مانند و تیره و تار می کنند روابط را.
مولانا می گوید با کسانی همنشین شو که صفا و روشنی به قلب تو می بخشند. گلهای تر نماد همان نور و روشنی و زیبایی است.
کسانی که تو را خوشبو می کنند، روانت را آرامش می بخشند.
نه این که رابطه خود را با دنیا و آدم ها قطع کنیم، بلکه همنشین دائم ما باید وجودی ارزشمند داشته باشد و کلامی شیرین و مهری وافر.
با افرادی همنشین شویم که درخت پربار باشند، شکوفه های عطرآگین بهاری دارند و میوه های خوشمزه.
مولانا دنیا را بازار می بیند و آدمها دکان دارانی هستند که چیزها می فروشند.
در این بازار جایی برو که خوشبو شوی، جایی که گل و عطر و بوی خوش معامله می شود. منظور از این مثال ها، نمادپردازی برای شخصیت و وجود انسان است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.