یونگ
کارل گوستاو یونگ روانشناس سوئیسی و پایه گذار مکتب روانشناسی عمقی است
. شناخت دنیای رازآلود یونگ کار آسانی نیست و ما هم در دنیای امروز، چارهای جز شناخت اندیشههای وی نداریم. یونگ عارف نبود اما درکی شهودی و معنوی از زندگی و عالم داشت؛ ابعاد مختلف اندیشه او رنگ و بوی عرفانی دارد. آن هم عارف شرقی، وی دانشمندی بود که مایههای معرفتی و درک خاصی از انسان داشت و روان شناسی را با عرفان و فلسفه در هم میآمیخت.
درک دنیای یونگ واقعا کار دشواری است مخصوصا شناخت انسان و سمبلهایش. نمادهای مطرح شده از دیدگاه یونگ درک خاصی را میطلبد و درکل آرکیتایپها قابل هضم تر است.
ما با روان شناسی کاربردی میتوانم متد انسان شناسی یونگ را در زندگی شخصی خود به کار ببریم مشروط به آن که دانش یونگ در وجود ما تبدیل به بینش شود و جزئی از خرد ما در زندگی گردد.
وی باور داشت که روان ما سه بخش جدا از هم دارد که شامل ناخودآگاه فردی،ناخودآگاه جمعی،و خویشتن خویش است. خودآگاه ما شامل تصاویری است که ما به واسطه ضمیر آنها را دریافت می کنیم.ناخودآگاه فردی شامل خاطرات سرکوب شده و ضربه های دوران کودکی و اتفاقات فراموش شده و تجربه های در ابتدای زندگی دریافت شده است که در زیر آستانه خودآگاه قرار دارد.
کامپلکس ها و عقده ها در همین سطح از آگاهی شکل می گیرند. عقده ها مجموعهای از افکار ، احساسات ، رفتارها و خاطراتی است که در هر فرد مختص به خودش است و تبدیل به الگوهای رفتاری شده است. کامپلکس ها اغلب بطور خودکار عمل می کنند و می تواند احساسات و رفتارهای فرد مورد نظر را تحت کنترل خود در آورد . در شخص سالم به ندرت این کامپلکس ها به مشکل تبدیل می شوند و اگر کسی از نظر ذهنی اوضاع خوبی نداشته باشد و نتواند تعادلش را حفظ کند بعد ها آنها آشکار می شوند و به صورت مسائل شکل پیدا می کند .
و اما ماجرای سایه ها:
رفتارهایی که ما آنها را دوست نداریم یا آنها را رد میکنیم تبدیل به سایه های شخصیتی میشوند . سایه ها نقش مهمی در متعادل ساختن کل روان ما دارند . کارل گوستاو یونگ معتقد بود که اگر نخواهیم سایه هایمان را ببینیم افراد آنها را به روی یکدیگر فرافکنی می کنند به این معنا که کیفیت هایی که ما اغلب در دیگران می بینیم ، خودمان آنها را داریم ولی دوست نداریم ببینیم
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.