مارتین سلیگمن و روانشناسی مثبت گرا
با بررسی آثار سلیگمن ما با کسی رو به رو می شویم که جسارت مقابله با رویکرد رفتارگرایی را در روانشناسی داشته، سنت شکنی کرده و اشکالات این شیوه تحلیل رفتار را شناخته است و در نهایت به یک نگاه ارزشمند و نابی درباره انسان رسیده است. در واقع سلیگمن با استفاده از آزمایش اسکینر درباره رفتار حیوانات و تغییر این شوک در جهت دریافت نتایج متفاوت به نظریه درماندگی آموخته شده رسید و روی دیگر این سکه یعنی خوش بینی آموخته شده را نیز دید که در واقع تغییر نگرش به زندگی است که دو شکل کاملا متفاوت از زندگی را برای ما به نمایش در می آورد؛ البته تمرکز سلیگمن بر موضوع افسردگی و شهامت وی باعث چنین خروجی هایی در حیطه روانشناسی شده است.او با چنین جسارتی روانشناسی را از درجا زدن و سکون نجات داد؛ دلیل دیگر مقابله سلیگمن با متدهای پیشین این بود که روانشناسی قرن بیستم به قضایا و ابعاد شخصیت انسان نگرشی منفی داشت و قدرت فعال بودن و تاثیرگذار بودن را از انسان می گرفت و بیشتر او را موجودی منفعل معرفی می کرد.
سلیگمن با تغییر نگرش به زندگی به دو شکل کاملا متفاوت و دو نظریه درماندگی آموخته شده و خوش بینی آموخته شده دست یافت
سی سال قبل از سلیگمن، روانشناسان انسان گرایی چون آبراهام مزلو بر ابعادی متفاوت از شخصیت انسان اشاره داشتند و این نوع نگرش مثبت نگری تداوم چنین نوع نگرشی می باشد؛ البته روانشناسان مثبت نگر تلاش های روانشناسان قبل از خود را زیر سوال نبرده اند بلکه آن را برای دست یابی به یه زندگی بهنجار کافی نمی دانند.
روانشناسان مثبت نگر تلاش رواشناسان قبل از خود را برای دستیابی به زندگی بهتر کافی نمیدانند.
سلیگمن هنگامی که رییس انجمن روانشناسی آمریکا بود، روانشناسی مثبت نگر را پایه ریزی نمود که اساس آن بر نادیده گرفتن نابهنجاری ها، ضعف ها و انگیزش های منفی و تمرکز بر محسنات انسان تا اشکالات او قرار دارد.
اساس مثبتاندیشی بر دیدن ویژگیهای مثبت انسانها و ندیدن ضعفهاست
روان شناسی مثبت نگر شخصیت هایی را خوشبخت معرفی می کند که با وجود مشکلات شغلی، اجتماعی و مالی، باز هم شاداب تر، پر انرژی تر، خوش بین تر و روراست تر و سربلندتر از دیگران هستند. آن ها سلامت ذهنی و رضایت از زندگی را توامان دارند. این نگرش تمرکز بر داشتن عشق، شادی و مسوولیت پذیری است که فقط در پرتو روبرو شدن با واقعیات زندگی و چانه زنی برای حل مسائل ریز و درشت زندگی صورت می گیرد. در تحقیقات سلیگمن افراد خوش بین و بدبین دو رویکرد متفاوت را برای رویارویی با مشکلات زندگی انتخاب می کنندکه در گرفتن بازخوردهای آنان نقش دارد.
فرد خوشبخت کسی است که با وجود چالشها و بحرانها، صادق و مسئولیتپذیر و شاد و پرانرژی است.
در ظاهر قضیه روان شناسی مثبت نگر مشابه نوعی نگاه عرفانی به انسان است مانند عرفان شرقی که در مقابل اندیشمندان چپ مغز و مبتنی بر منطق غربی قرار گرفته ولی حقیقت این است که روانشناسی مثبت نگر یک نوع مکتب فکری است که به ظرفیت وجودی انسان در مقابله با مشکلات زندگی می پردازد و داشتن حال خوب و تجربه کردن شادی و شادکامی تنها جزئی از چنین نوع نگرشی به دنیاست.
لذت شادکامی تنها بخشی از دستاوردهای روانشناسی مثبتنگر است.
در کل روان شناسی مثبت نگر بر سه اصل اساسی استوار است:
- داشتن تجربههای مثبت که زندگی را شیرین میکند و مانند روغنی برای روانشدن چرخ زندگی ضروری است. احساساتی چون امیدواربودن، خوشبینانهنگریستن و تجربه شادی
- کسب صفات مثبت فردی مثل بالابردن ظرفیت برای داشتن تجربه عشق و نیز انجام فعالیتهای مثمر ثمر و کسب مهارتهای لازم برای موفقیت در زندگی شخصی
- کسب صفات مثبت اجتماعی مثل پذیرفتن نقش خود در اجتماع و مسئولیتپذیری در کنشهای اجتماعی.
داشتن تجربه مثبت، کسب صفات مثبت فردی و اجتماعی، اساس این شاخته روانشناسی است.
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.